الف- مفهوم شناسی

واژه ولی از پرکاربرد ترين واژه های قرآن کريم است .ولاء و توالی آن است که دو چيز يا بيشتر

به گونه ای در کنار هم قرار گيرند ، که شی خارجی بين آن دو نباشد و اين معنا در تعبير کنايی به مفهوم نزديکی مکانی، نسبی، دينی، خويشاوندی و000 به کار برده شده است و ولايت به کسر واو  به معنای نصرت و به فتح آن به مفهوم سرپرستی و اداره کردن کاری است .

( راغب اصفهانی، 1412ق ،570. )  

ولی از نام های خداوند است و به معنای ناصر است و گفته شده که به معنای متولی امور جهان و مردم است و والی کسی است که مالک همه اشياء است و متصرف در آن هاست و «من ولی امر احدٍفهو وليه»

يعنی کسی که سرپرستی کار کسی را عهده دار است ولی اوست .( ابن منظور ، 2000 ، 15 ، 281 .)

ب-شأن نزول

در کتاب تفسير برهان و کتاب غاية المرام از صدوق (عليه الرحمة )روايت می کند که او در ذيل آيه " إنّما وليّکم الله و رسولُهُ و الّذين آمنوا 000" از ابی الجارود از حضرت ابی جعفر عليه السلام روايت می کند که فرمود : طايفه ای از يهود مسلمان شدند از جمله عبد الله بن سلام، اسد، ثعلبه و 000که همگی خدمت رسول خدا صلّی الله عليه و آله عرض کردند : يا نبی الله حضرت موسی وصيت کرد به يوشع بن نون و او را جانشين خود قرار داد . وصی شما کيست يا رسول الله ؟ و بعد از تو ولی و سرپرست ما کيست؟ در پاسخ اين سوال اين آيه نازل شد: "إنّما وليّکم الله و رسولُهُ و الّذين آمنوا الّذين يُقيمون الصّلاة و يُؤتون الزّکاة  و هم راکعُون " مائده،55 .

آن گاه رسول خدا فرمود : برخيزيد ، همه برخاستند و به مسجد آمدند ، مردي فقير داشت از مسجد به طرف آن جناب می آمد،حضرت فرمود : ای مرد آيا کسی به تو چيزی داده ؟ عرض کرد : آری، اين انگشتر را يک نفر همين اکنون به من داد، حضرت پرسيد : چه کسی ؟عرض کرد آن مردی که مشغول نماز است  پرسيد : در چه حالی به تو داد؟ عرض کرد در حال رکوع . حضرت تکبير گفت . اهل مسجد همه تکبير گفتند، حضرت رو به مردم کرد و فرمود : پس از من علی عليه السلام ولی شماست . آنان نيز گفتند : ما به خداوندی خدای تعالی و به نبوت محمّد صلّی الله عليه و آله و ولايت علی عليه السلام راضی و خشنوديم . ( البرهان، 1334 ، 1، 480. ترجمه غايةالمرام .107. )

علی بن ابراهيم قمی در تفسير خود می گويد : پدرم برايم روايت کرد از صفوان  از أبان بن عثمان از ابی حمزه ثمالی از حضرت ابی جعفر عليه السلام که فرمود : روزی رسول خدا با جمعی از يهود که از جمله آنان عبدالله بن سلام بود نشسته بودند، در آن حال بين حالت وحی به آن جناب دست داد و اين آيه  نازل شد، پس رسول خدا صلی الله عليه و آله از منزل به سوی مسجد بيرون آمد و در راه به سائلی برخورد که به سويش می آمد، پرسيد :آيآ کسی به تو چيزی داد ؟ عرض کرد : آری . آن شخص که هم اکنون مشغول نماز است، آن گاه رسول خدا نزديک شد و ديد که او علی بن ابيطالب است .

( قمی ، 1367 ، 1 ، 170. ) همين روايت را عياشی در تفسير خود از آن حضرت نقل نموده است .

(عياشی ، 1380 ، 1 ، 328 .) در تفسير مجمع البيان نيز اين روايت به گونه ای ديگر از ابن عباس و به نقل از ابوذر غفاری آمده است که عين آن را ابو اسحاق ثعلبی در تفسير خود و ابوبکر رازی در کتاب "احکام القرآن "بنا بر نقل مغربی درمانی و طبری روايت کرده اند .

ج- واژه ها و لغات آيه

1- إنّما : برای حصر حقيقی است و با قرينه برای حصر اضافی هم به کار می رود .

2- وليّکم : واژه ولی از ماده (و، ل، ی ) اشتقاق يافته است که حکايت از اتصال، ارتباط و نزديکی دو چيز به يکديگر می کند، به گونه ای که شیء ديگری ميان آن ها فاصله نشود .

ولی به معنای محبﹼ، ناصر، سرپرست، متصرف وامام استعمال می شود. البته از رابطه محبت و نصرت متقابل با لفظ وَلايت (به فتح واو ) و از رهبری و امامت با لفظ وِلايت (به کسر واو )ياد می شود .

3-آمنوا :ايمان از ماده امن به معنای آرامش، رفع ترس، اضطراب و وحشت است . اطلاق ايمان بر عقيده نيز به اين دليل است که مؤمن، اعتقاد خود را از اضطراب و شک که آفت ايمان است، می رهاند و آن را ايمن می کند . از اين رو رسوخ و استقرار عقيده در قلب را ايمان می گويند .

4- يُقيمون : إقامه از قيام و قوام مشتق شده است . قيام گاهی به معنای توقف و سکون در برابر حرکت است .گاهی نيز قيام در برابر انحراف و کجی است که در اين صورت به معنای ايستادگی است نه ايستادن ظاهری .

5- يؤتون :ايتاء به معنای اعطا و دادن است .

6- الزکاة : زکات در لغت به معنای رشد ونمواست و در قرآن کريم به معنای صدقه مستحبی هم به کار رفته است .

7- راکعون : رکوع به معنای خم شدن متوسط و در مقابل سجده است که معنای آن خم شدن کامل است . (جوادی آملی ، 1388 ، 169 . )

د-منظور از ولی در آيه

ولی در اين آيه به معنای سرپرست و صاحب اختيار است، نه به معنای دوست و يار و ياور زيرا :

اوﻻ: إنّما که در صدر آيه آمده دليل بر حصر است . يعنی فقط اين سه دسته ولی مؤمنان هستند نه غير آن ها ، در حالی که اگر ولی به معنای دوست باشد، حصر معنی نخواهد داشت زيرا در اين صورت واضح است که غير از سه گروه فوق کسان ديگری هم يار و ياور مؤمنان هستند ، علاوه بر اين که اگر ولی به معنای يار و ياور باشد اين همه قيد برای " الّذين آمنوا " لازم نبود که در حال اقامه نماز زکات بدهند . زيرا همه مؤمنان حتی در غير حال نماز و بلکه حتی مؤمن بی نماز می تواند يار و ياور برادر مسلمان خويش باشد ؛ بنابراين از کلمه إنّما که دلالت بر حصر می کند و قيود متعددی که در مورد الّذين آمنوا آمده است، استفاده می شود که ولايت به معنای دوستی و نصرت نيست بلکه به معنای سرپرستی و صاحب اختيار بودن است . ولايت به معنای دوستی و ياری کردن مخصوص کسانی نيست که نماز می خوانند و درحال رکوع زکات می دهند، بلکه يک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر می گيرد .

ثانيا : آيه 56 سوره مائده که بعد از آيه مورد بحث آمده، بهترين قرينه و دليل بر مدعای ماست . خدامی فرمايد : " و من يتولّ الله و رسولَه و الّذين آمنوا فإنّ حزب الله هُمُ الغالبون ".

و کسانی که ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند، (پيروزند؛ زيرا )حزب و جمعيت خدا پيروز است .

حزب به معنای جمعيت متشکل است، پيروزی يک حزب به معنای پيروزی آنها در يک حرکت و جهش اجتماعی است، بنابر اين از اين آيه که در ارتباط با آيه مورد بحث است و ظاهراً همزمان نازل شده اند استفاده میشود که ولايت در اين آيه يک ولايت سياسی و حکومتی است . بنابر اين معنای آيه چنين می شود : کسی که حکومت خدا و پيامبر و حکومت الّذين آمنوا ... را بپذيرد، چنين حزب و جمعيتی پيروز است . نتيجه اين که با تفکر و تعمق در آيه ولايت معلوم می شود که ولی در اين آيه به معنای امام و پيشوا و سرپرست است و هرکس حکومت خدا و رسول و "الذين آمنوا " را بپذيرد پيروز و منصور خواهد بود .( مکارم شيرازی، آيات ولايت در قرآن ، 1387، 80 .تفسير نمونه ،1372 ، 4 ، 423 . )

ه- ويژگی های ولی در آيه

شرط بار يافتن به پايگاه رفيع ولايت اقامه نماز و انفاق است . چنان که در آيه ولايت به آن اشاره شده است . از اين رو لازم است در بحث از ولايت به اختصار موضوع اقامه نماز و انفاق نيز بررسی شود :

الف - اقامه نماز

اقامه نماز غير از خواندن آن است .خواندن نماز و تداوم بر آن عملی واجب و از اوصاف مؤمنان است . و الّذين هم علی صلوتهم يُحافظون . (مؤمنون، 9 ) اقامه نماز بر پاداشتن حقيقت آن است .برای برپا داشتن حقيقت و روح نماز، جدااز تلفظ حمد و سوره و رکوع و سجود و صرف نظر از حالات ايستادن ، خم شدن و  000 بايد پيام اصلی نماز از وجود لفظی و ذهنی بيرون آمده به وجود عينی برسد و در محدوده روح نماز گزار متمثل شود .سپس همان حقيقت با سنت و سيرت مستمر او در جامعه جلوه کند تا با تبليغ و تعليم و تزکيه نفوس مستعد ديگران، آن ها نيز به روح متمثل نماز برسند و با آن پرورش يابند .

اقامه نماز با اقامه دين رابطه دارد ، ومناسبت اين ارتباط بهره گيری از هدايت فطری و رهنمودهای ابتدايی دين و ايستادگی در برابر کفر و شرک لازمه اقامه نماز و اقامه نماز عامل اقامه کامل دين است . اگر انسان ها اهل قيام به قسط و قيام برای خدا باشند و در برابر شرک و کفر ايستادگی کنند می توانند نماز را که ستون خيمه دين است بر پا دارند تا خيمه دين کاملا بر افراشته گردد .

ب-انفاق       

براساس آيات هدی للمتقّين، الّذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و ممّا رزقناهم يُنفقون (بقره، 3، 4 .) انفاق رکن تقوا است که هم موجب تحکيم پيوند بندگان با خدا و در پرتو توجه به خدا سبب تحکيم پيوند بندگان با يکديگر می شود .حقيقت انفاق منحصر به بذل مال نيست بلکه ايثار جان در راه خدا نيز شامل آن می شود .

از جمله " ممّا رزقناهم ينفقون " استفاده می شود که :

1- پرهيزکاران بخشی از روزی خود را انفاق می کنند نه همه آن را و اين تعديل و پرهيز از افراط و تفريط در انفاق دستور قرآن است .

2- اهل تقوا آن چه را که انفاق می کنند ، روزی خدا می دانند نه مال خود و مالکيت حقيقی از آن خداست .

3- انفاق بايد از مال حلال و طيب و خوب باشد .

4 - انفاق نبايد محدود به مال باشد ، بلکه عقل و علم و قدرت و 000 نيز مورد انفاق هستند، زيرا مصاديق رزق الهی هستند .

قرآن انفاق را مترتب بر اقامه نماز می داند، حب مال و جاه، بخل و منع طبع از انفاق جلوگيری می کند و تنها نمازگزاران راستين که جان خود را از اين قيود رهانيده اند، قدرت انفاق دارند .

خدای سبحان می فرمايد: " و إذا مسّه الخير منوعاً، الاّ المصلّين"( معارج ، 21-22 .) نماز گزاران واقعی از گزند هلوع بودن مصونند و به دنبال آن می فرمايد : و الّذين فی اموالهم حَقٌّ للسّائل و المحروم .

(معارج ، 24- 25 ) بنابراين اقامه نماز سهم مؤثری در بخل زدايی دارد . (جوادی آملی ، 1388 ، 189 و 199.)

 

و- دلالت آيه

اين آيه يكي از واضح ترين دلايلي است كه امامت بلا فصل علي عليه السلام را پس از پيامبر اثبات می کند. وجه استدلال اين است که  : هر گاه ولی کسی باشد که مدبر امور مردم و اطاعتش بر مردم واجب باشد و ثابت شود که مقصود از "الّذين آمنوا " علی عليه السلام است ، به وسيله نص قرآن امامت او ثابت و واضح خواهد بود . در ميان راويان ، مفسران، دانشمندان و علماءشيعه و اهل سنت ، هيچ کس ، جز علی را مصداقی برای آيه ذکر نکرده است . بنابر اين اجماع و اتفاق همه علماء مسلمان بر اين است که بجز علی هيچ کس مصداق آيه شريفه نيست . از سوی ديگر برای جمله (الّذين آمنوا 000) لااقل يک مصداق وجود داشته است پس حتماً  آن نفر ، جز علی بن ابی طالب عليه السلام نبوده است.چنان چه در رواياتی از پيامبر اسلام به اين امر تصريح شده است . از جمله رواياتی که شأن نزول آيه را امير المؤمنين علی عليه السلام می دانند ، از افرادی چون خوارزمی، شيخ الاسلام حموی ، صدر الحفاظ گنجی، سبط بن جوزی و جمال الدين زرندی ( از علمای اهل تسنن )نقل شده است و درکتب گروه کثيری از بزرگان حديث و تفسير و کلام از جمله تفاسير ثعلبی طبری (ج6 /ص165 ) ، فخر رازی ( ج3 ص 431 )و خازن (ج1 ،ص496 ) نيز آمده است .(طبرسي ، 1350 ،7 ، 88 )

ی- ديدگاه اهل سنت

اهل سنت سه نوع تلقی از آيه ولايت دارند :

الف –برخی با پذيرش احاديث تصدق انگشتر از سوی امام علی بدون الغای خصوصيت از آن ، آيه را تنها بر مورد نزول آن حمل می کنند . از جمله ابوبکر جصّاص وابوالحسن علی طبری هرّ اسی .

(احکام القرآن ،1415 ق ، 2 ،557 ؛ الجامع لأحکام القرآن ،1405 ق ،6 ، 221 .)

ب- گروهی با الغای خصوصيت از مورد نزول آيه به عموميت مفاد آيه قائلند ،گر چه نزول آيه را در شأن امام علی عليه السلام انکار نمی کنند . بيشتر مفسران اهل سنت در زمره اين گروهند .آنان ولايت را به معنای نصرت يا محبت گرفته و خصوصيات ناميده شده در آيه را برای تمييز مؤمنان از منافقان می دانند.

ج- عده اندکی از علمای اهل سنت به کلی منکر اين حادثه اند و رواياتی که آيه را منطبق برامام علی عليه السلام می دانند منکرند .در رأس اين گروه ابن تيميه قرار دارد .( رضوانی ،1384 ش ، 210 .)

ن- اشکالات پيرامون آيه 

برخی از مفسرين اهل سنت شبهاتی پيرامون آيه مطرح نموده اند که به بررسی آن ها پرداخته و پاسخ داده می شود :

1- عنوان الّذين آمنوا جمع است و قابل تطبيق بر يک نفر نيست .

2- ولايت در آيه مورد بحث و قبل و بعد آن ظهور در معنای نصرت دارد .

3-  دادن انگشتر ، زکات نيست ، بلکه صدقه است .

پاسخ اشکال اول

اولا عرب ، در بسياری از موارد به جهت نکته ای از مفرد به جمع تعبير می کند . شاهد اين موضوع هم آياتی از قرآن است که به عنوان نمونه ذکر می کنيم :خداوند در سوره مائده آيه 11 می فرمايد :

«يا أيّها الّذين آمنوا اذکروا نعمت الله عليکم إذ همّ قومٌ أن يبسطوا إليکم أيديهم فکفّ أيديهم عنکم .»

ای کسانی که ايمان آورده ايد نعمتی را که خدا به شما بخشيد به ياد آوريد، آن زمان که جمعی قصد داشتند دست به سوی شما دراز کنند اما خدا دست آن ها را از شما باز داشت .

مطابق آن چه که در تفاسير آمده ،کسی که قصد دست درازی داشت مردی از بنی محارب بود به نام غوث . شمشير خود را کشيد و قصد داشت رسول خدا را بزند که خداوند مانع از آن شد .

(زمخشری ،1413 ،1 ، 613 .)

در اين مورد خداوند به جهت تعظيم نعمت خود در حفظ جان پيامبر ازمفرد به جمع تعبير کرده است .

ثانيا : طبرسی می گويد : "نکته در اطلاق جمع ، تعظيم امير المؤمنين است ،همان گونه که رسول خدا در روز خندق فرمود : تمام ايمان در مقابل تمام شرک قرار گرفت .( مجمع البيان ، 1415 ، 3 ذيل آيه ولايت.)

ثالثا :شرف الدين عاملي می نويسد : نزد من در مورد تعبير به جمع نکته ای دقيق تر و لطيف تر است و آن اين است که خداوند تعبير به جمع آورد نه مفرد به جهت  ملاحظه حال بسياری از مردم چون دشمنان علی عليه السلام هرگز طاقت ندارند که فضيلت حضرت را به صورت مفرد بشنوند و ممکن است دست به اقدام خطرناکی بزنند لذا نصوص يکی پس از ديگری و با عبارات مختلف و در مقامات گوناگونی از رسول خدا رسيد و امر ولايت اميرالمؤمنين تدريجاً گسترش يافت تا دين کامل شد و نعمت بر مردم تمام شد و اين برنامه مطابق با عادت حکما درتبليغ مردم به چيزی است که برايشان مشقت دارد  

(المراجعات ، 1426 ،  263 .)

پاسخ اشکال دوم

برخی می گويند به قرينه سياق ، مقصود از ولی در آيه ولايت ، نصرت و محبت است ، زيرا آيه در سياق آيات نهی از دوست و يار گرفتن از کفار است .(تفسير رازی ، بی تا ، 12 ،29 .)

اولا :آيه ولايت به جهت سياق آيه قبلش که درباره امير المؤمنين است ، از آياتی که نهی از نصرت و محبت کفار کرده ، جدا شده و لذا سياق قبلی نمی تواند در آيه تأثير گذاشته و به آن ظهور دهد .

خداوند درآيه 54 مائده که متصل به آيه ولايت است ، می فرمايد : يا أيّها الّذين آمنوا مَن يَرتدَّ مِنکم عن دينِهِ فسوف يأتی الله بقومٍ يُحبُّهم و يحبُّونه أذلَّة علی المؤمنين أعزَّة علی الکافرين يجاهدون فی سبيل الله ولا يخافون لومة لائمٍ ذلک فضلُ الله يُؤتيه من يشاء والله واسعٌ عليم .

مطابق رواياتی که از امام باقر وامام صادق عليهم السلام و برخی از مفسران اهل سنت ذکر شده اين آيه مختص به امير المؤمنين و اصحاب اوست و در سياق آيات قبل که مربوط به نصرت و محبت کفار است نمی باشد . مؤيد اين مطلب اين است که رسول خدا در جنگ خيبر درباره ايشان فرمود :

" هر آينه مردی را می فرستم که هرگز خداوند او را خوار نمی کند . او خدا و رسول او را دوست دارد و خدا و رسول نيز او را دوست می دارند ." و آن گاه علم را در دستان علی عليه السلام قرار داد .

ثانيا : رسول خدا امامان از عترت خود را همتا و عِدل قرآن قرار داده است ، به حدّی که توسط آن ها حق از باطل شناخته می شود و متواتر شنيده شده است که آن حضرات به آيه ولايت بر امامت حضرت علی عليه السلام احتجاج نموده اند و لفظ ولی را به سرپرستی و اولی به تصرف و امامت معنا نموده اند .

ثالثا : قرآن ، به اتفاق مفسران بر ترتيب نزول آيات جمع آوری نشده است ، بلکه بر اساس مصالحی که بوده اين گونه ترتيب يافته است و روايات فراوانی از طريق اهل سنت و شيعه ذکر شده که شأن نزول آيه داستان انفاق حضرت علی عليه السلام است و اين شأن نزول نشان می دهد که آيه ولايت با آيات قبل و بعد از خودش ارتباطی ندارد .( رضوانی ، 1384 ، 232 و234 .)

پاسخ اشکال سوم

فخر رازی مطرح کرده که زکات اسم برای زکات واجب است و بر صدقه مستحبی اطلاق نمی شود ، به دليل اين که خداوند فرموده : وآتو الزکوة و امر بر وجوب دلالت دارد . و اگر علی عليه السلام زکات واجب را در حال رکوع نماز پرداخته باشد واجب را از اول وقت آن به تأخير انداخته است و اين نزد علما گناه محسوب می شود . پس منظور از زکات صدقه مستحبی است و نمی توان آن را به علی عليه السلام نسبت داد .

اولا :زکات در آيه زکات مستحبی است و آن چه دلالت بر وجوب دارد امر آتوا است و کلمه زکوة جز در ماهيت زکات استعمال نشده است و زکات قابل تقسيم به واجب و مستحب است و در احاديث و فتاوای فقهای فريقين زکات به اين دو قسم تقسيم شده است .

ثانيا : واژه زکات در سوره های مکی و مدنی  يا به معنای رشد و نمو است ، مانند "و الّذين هم للزَّکاة فاعلون "( مؤمنون ،4 .) يا به معنای صدقه مستحبی است نه زکات واجب فقهی ؛ مانند :"و أقيموا الصّلاة و آتوا الزکاة و أقرضو الله قرضا ً حسناً ."( مزمل ، 20 .) پس لفظ زکات در قرآن کريم به معنای زکات واجب مصطلح فقهی نيامده است ، بلکه به معنای رشد ،نمو و صدقه مستحبی است .( رضوانی ، 1384 ، 237 كاردان ، 1385 ، 184 .)